بهار عسليبهار عسلي، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره

بهارزندگيمون

خبر خبر دختر من 1 ساله شد

1392/11/18 16:24
نویسنده : مامان وبابا
322 بازدید
اشتراک گذاری

بهار ناز من الان كه دارم برات مي نويسم تو دقيقا 1 سال و 3 ساعت و 21 دقيقه داري .

الانم با مامان بزرگ رفتي همايش پياده روي.

گل ناز من اينقد ماه شدي كه دوست دارم فقط بوست كنم.

شيرين زبونم نمي دوني چه كارا كه انجام نميدي.

راستي ديروز شروع كردي به راه رفتن كلي ذوق كرديم.

با مامان جون نماز مي خوني دعا مي كني. ماما بابا مي گيو

هر سوالي هم كه ازت بپرسيم جوابمون فقط يه نه محكم از خانم كوچولومونه يا شنيدن نچ نچ كردنتبا تلفن هم كه اينقد با مزه حرف مي زني تازه ياد گرفتي وقتي با تلفن صحبت مي كني راه هم بري.

ديگه برات بگم كه هر كاري كنيم تو هم بايد انجام بدي.

گل نازم قرار بود برات يه جشن خوب بگيرم اما امتحان خاله و عمه كه عقب افتاد بساطمون رو به هم زد ديگه هيچ كس نيومد ما هم همه چيز رو كنسل كرديم تا عيد كه همه دور هم جمع باشيم.

امشب هم برات خودمون يه جشن كوچولو مي گيريم .

كلي عكس بايد برت بذارم خودت دليلشو مي دوني كه چرا نمي ذارم در اولين فرصت همه رو مرتب مي كنم و اينجا مي ذارم.

بهار جونم مي دونم وقتي اين نوشته ها رو بخوني كاملا درك مي كني كه مامان همش عجله داشته و با چه حالي اينا رو برات نوشته

گلكم فقط از دستم ناراحت نشو.

راستي كادوي تولدت هم يه تابلوي خط بسيار نفيس و زيباست كه من وبابايي داددي يه خطاط كار بلد برات نوشته خودمون هم هنوز نديديمش ولي مي دونم تو هم وقتي بزرگ شي خيلي دوستش خواهي داشت.

خيلي فكر كرديم چه هديه ايي بهت بديم به نظر هردومون ارزشمندترين هديه اي كه واسه دختر هنرمند و باهوشمون در نظر گرفتيم همين بود.

البته ديروز چند تا كتاب قصه و يه خونه سازس خيلي بزرگ هم برات گرفتيم كه ناراخت نشي از دستمون.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)